خلاصه داستان : ژاکوب استور، ناخدای دریایی، در یک کافه با یکی از دوستانش شرط بندی می کند که با اولین زنی که وارد آن مکان می شود ازدواج کند...

A sea captain makes a bet in a cafe with a friend that he will marry the first woman who walks in.

خلاصه داستان : دو فرد درونگرا به طور کاملاً تصادفی متوجه می شوند که هر شب یک رویا را به اشتراک می گذارند. آنها متحیر، ناباور، کمی ترسیده اند. از آنجایی که آنها با تردید این تصادف عجیب را می پذیرند، سعی می کنند در روز روشن آنچه را که در رویای آنها اتفاق می افتد بازسازی کنند.

Two introverted people find out by pure chance that they share the same dream every night. They are puzzled, incredulous, a bit frightened. As they hesitantly accept this strange coincidence, they try to recreate in broad daylight what happens in their dream.